کد مطلب:148704 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:266

جنگ در معابر کوفه بین مسلم و دشمنان او
بعد از این توصیه، مسلم بن عقیل از خانه اسید خضرمی خارج شد و همین كه قدم به كوچه نهاد سربازان محمد بن اشعث كه از طرف عبیدالله بن زیاد حاكم كوفه مامور دستگیری او بودند طبق روایات متفاوت از سیصد نفر بود تا هزار نفر ولی طبق روش اضطراری كه در تمام جنگ ها حكمفرما بود در ادوار قدیم وقتی دستور داده می شد كه یك نفر را زنده دستگیر كنند، سربازان زیاد كه برای دستگیری وی رفته بودند، نمی توانستند با هم به او حمله كنند. اگر دستور داده می شد كه او را به قتل برسانند با تیراندازی در مدتی كم آن شخص را می كشتند. اما عبیدالله بن زیاد بعد از این كه مطمئن شد كه مسلم بن عقیل در خانه اسید خضرمی است گفت او را نكشید بلكه زنده دستگیرش نمائید و نزد من بیاورید. چون عبیدالله بن زیاد می خواست مسلم بن عقیل را مورد تحقیق قرار بدهد و از او، دو نوع اطلاع به دست بیاورد یكی راجع به همدستانش در كوفه و این كه آیا نقشه ای برای طغیان داشته اند یا نه؟ دوم راجع به حسین بن علی و این كه نقشه حسین(ع) چیست؟

اگر مسلم بن عقیل به قتل می رسید عبیدالله بن زیاد از كسب آن اطلاعات محروم می شد و حاكم كوفه نمی توانست اطلاعات مزبور را (لااقل در همان روز یا روز بعد) از هانی بن عروه كسب نماید زیرا ضرباتی كه بر هانی بن عروه زد آن قدر شدید بود كه آن پیرمرد بیهوش شد و تا بامداد روز بعد كه محمد بن اشعث به فرمان عبیدالله بن زیاد برای دستگیری مسلم رفت به هوش نیامد و بیم آن می رفت كه در حال اغماء بمیرد. منبع تمام اطلاعات، مسلم بن عقیل بود نه هانی كه از وضع حسین (ع) در كه و مدینه اطلاع نداشت و چون سربازان محمد بن اشعث مجاز نبودند كه به سوی مسلم بن عقیل، تیر اندازی


كنند و نظر به این كه نمی توانست ضربت هائی بر وی وارد آورند كه منتهی به قتلش شود، این بود كه مسلم بعد از این كه از خانه اسید خضرمی خارج شد، دارای شانس زنده ماندن گردید.

گفتیم هنگامی كه سربازان نمی توانستند با تیر اندازی خصم منحصر بفرد را به قتل برسانند، روش اضطراری جنگ این بود كه نمی توانستند با هم به جنگ او بروند حتی هنگامی كه از چهار طرف به او حمله می كردند، چون خود آن ها مزاحم یكدیگر می شدند. سلاح جنگ در قدیم سلاح سرد و بیشتر شمشیر بود و اگر روبرو، به یك نفر حمله ور می شدند حداكثر چهار تیغ به سوی او می انداختند و اگر پنج سرباز می خواستند از روبرو، به یك نفر حمله ور شوند سرباز پنجم و حتی سرباز چهارم مزاحم سه سرباز دیگر می شدند و اگر از چهار طرف، به یك نفر حمله ور می گردیدند، حداكثر هشت تا ده نفر می توانستند به او حمله كنند بدون این كه همه برای به كار انداختن تیغ، آزاد و راحت باشند. این بود كه در قدیم یك نفر، اگر از فن شمشیر زدن اطلاع داشت می توانست كه با صد نفر یا دویست نفر یا سیصد نفر و بیشتر برای مدتی محدود مصاف بدهد مشروط بر این كه مورد تیر باران قرار نگیرد چون هرگز بیش از ده تیغ، به سوی او حواله نمی شد آن هم اگر محصور می گردید و هر گاه محاصره نمی شد و مثل مسلم بن عقیل پشت بر دیوار داشت بیش از چهار یا پنج شمشیر مقابل خود نمی دید. تمام دلیران قدیم كه به تنهائی با عده ای كثیر پیكار كردند از این استفاده نمودند كه در هیچ لحظه بیش از چهار یا پنج شمشیر مقابل خود نمی دیدند و گرنه محال بود كه بتوانند به تنهائی با صدها نفر بجنگند و زنده بمانند. كسانی هم بودند كه بایستی كشته شوند و خصم خواهان محو آنها بود و علاقه نداشت كه زنده دستگیرشان كند. لیكن آن ها هم اگر كاسك بر سر، و خفتان دربر داشتند و بازو، و ساعد، و ران و ساق پای آن ها را پوشش روئین حفظ می كرد تا یك ساعت یا دو ساعت یا بیشتر زنده می ماندند. اما هیچ شمشیر زن روئین تن نبود كه نقط ضعف نداشته باشد برای این كه لباس روئین تمام قسمت های بدن را به طور كامل نمی پوشانید و بعضی از قسمت های بدن بدون حفاظ می ماند و خصم همان جا را مورد حمله قرار می داد و شمشیر زن روئین تن را از پا درمی آورد. در افسانه های غرب و شرق كه راجع به دلاوران روئین تن نقل شده، این نقطه ضعف در تمام آن ها وجود دارد و همه بر اثر وجود آن نقطه ضعف به قتل رسیده اند. حتی هنگامی كه در اروپا، روش ساختن لباس روئین، به كمال رسید و آن لباس از سر تا پای مرد سلحشور را می پوشانید باز نقطه ضعف، كه دو چشم مرد جنگجو باشد، باقی ماند و چند بار، دلاوران روئین تن، بر اثر اصابت تیر یا زوبین به چشمشان از پا درآمدند و به همین جهت آن چه فردوسی شاعر ایرانی راجع به كشتن اسفندیار به دست رستم نقل می نماید عقلائی به نظر می رسد و اسفندیار روئین تن بود و لباسی از مفرغ بر تن داشت كه سراپایش را می پوشانید، اما دو چشمش برای این كه بتواند ببیند بدون حفاظ بود و رستم از آن وضع استفاده كرد و با تیری چشم اسفندیار را هدف ساخت و او را از پا درآورد. در جهان، مردی روئین تن، وجود نداشته كه لااقل یك نقطه ضعف نداشته باشد و از پا در نیاید. اما اگر لباس فلزی


را طوری می ساختند كه هیچ یك از اعضای بدن مرد سلحشور، حتی چشم های او، بدون حفاظ نمی ماند باز مرد دلاور، از نقطه ضعف مصون نمی ماند و آن خستگی مفرط بود كه در میدان جنگ، هنگام مبارزه با عده ای زیاد از سربازان دشمن بر او چیره می شد.

(ریچارد) شیر دل پادشاه انگلستان در جنگ صلیبی، در حالی كه لباس فلزی دربر داشت، به تنهائی مقابل پانصد سرباز دشمن مقاومت كرد اما برای مدتی محدود و آن گاه عقب نشینی نمود و اگر باز پایداری می كرد به قتل می رسید چون خسته شده بود. (دوكه گلن) سردار فرانسوی در قرن پانزدهم میلادی، در حالی كه لباس روئین دربر داشت به تنهائی، مقابل دویست سرباز اسپانیائی از یك پل كه سربازان فرانسوی باید از آن عبور كنند دفاع كرد و با این كه خستگی بر او چیره گردید دست از جنگ نكشید تا به قتل رسید.

در جنگ های صلیبی نام چند تن از دلاوران مسیحی و مسلمان ذكر گردیده كه هر یك از آنها به تنهائی با عده ای زیاد از سربازان دشمن جنگیدند و در بین دلاوران مسلمان، اتابك عماد الدین زنگی سلطان حلب (در سوریه) كه بعد، سلطان تمام سوریه شد معروف است. عماد الدین زنگی كه از سال 1129 تا سال 1146 میلادی مطابق با 524 هجری قمری تا 541 هجری قمری سلطنت كرد یكی از برجسته ترین قهرمانان اسلامی در جنگ های صلیبی است. گر چه قیافه صلاح الدین ایوبی قهرمان بزرگ اسلامی در جنگ های صلیبی، در تاریخ بیشتر برجستگی دارد ولی عظمت او بیشتر مدیون مدیریت و تاكتیك جنگی وی می باشد اما عماد الدین زنگی نمونه ای از پهلوانان و دلاوران افسانه بود كه یك تنه می توانستند با صدها نفر بجنگند و عماد الدین زنگی در یكی از جنگ های صلیبی كه در سال 1129 میلادی مطابق با 524 هجری قمری درگرفت یك تنه با هزار و پانصد سرباز فرنگی جنگید با توجه به این كه سربازان فرنگی كه با عماد الدین زنگی پیكار می كردند كودك به شمار نمی آمدند و در بین آن ها مردان دلیر كم نبود. ولی او هم مانند دیگران كه به تنهائی با عده كثیر می جنگیدند از این استفاده می نمود كه هرگز بیش از چند تیغ مقابل خود نمی دید و از سر تا پا مستور از فلز بود و ضربات شمشیر و نیزه به او كار نمی كرد و توانست مدت یك ساعت با آن عده كثیر پیكار نماید تا این كه سربازانش او را دریافتند و اگر به كمكش نمی رسیدند خستگی وی را از پا درمی آورد و كشته می شد.

این ها را گفتیم تا این كه بگوئیم كه نباید از رزم مسلم بن عقیل در كوفه با عده ای زیاد حیرت كرد و گفت كه پیكار یك تن با سیصد تن، یا بیش از آن قابل قبول نیست.